عشق مرا در ياب:
مي خوام از كوچه بگم از مسير روشن راه
از همون جاييكه كه هرروز واسه ديدنت گذشتم
رفتم اما تو نديدي اون نگاه بي قرارم
رفتم اما نشنيدي لرزش سست نگاهم
آن دو دست كوچكم را كه سست بود و بي اراده
بي هدف بدون مقصد در حال عبور از جاده
صداي قلبم رو كه سرخوش به شنيدن صدات بود
اون خوني كه توي رگهام دلخوش گرما تنت بود
نمي دونم كه مي دوني حس خوب عاشقي رو
اما اي كاش كه بخوني از نگام اين دلخوشي رو